@*بـــــــــــــــــهــــــــــــــــــتـــــــــــــــــرم*@
روز اول با خود گفتم / دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم / لیک با اندوه و با تردید روز سوم هم گذشت اما / بر سر پیمان خود بودم ظلمت زندان مرا می کشت / باز زندان بان خود بودم آن منِ دیوانه ی عاصی / در درونم های و هوی می کرد مشت بر دیوار ها می کوفت / روزنی را جستجو می کرد می شنیدم نیمه شب در خواب / های های گریه هایش را در صدایم گوش می کردم / درد سیالِ صدایش را شرمگین می خواندمش بر خویش / از چه بیهوده گریانی ؟! در میان گریه می نالید / دوستش دارم ، نمی دانی ؟! روز ها رفتند و من دیگر / خود نمی دانم کدامینم آن منِ سرسخت مغرورم ؟! / یا منِ مغلوب دیرینم ؟! بگذرم گَر از سر پیمان / می کشد این غم دِگر بارم می نشینم شاید او آید / عاقبت روزی به دیدارم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |